Monday, December 29, 2008

نیمه ای در آتش و نیمی در آب

چون دل ببردی دین مبر
هوش از من مسکین مبر

با مهربانان کین مبر
لا تقتلوا صید الحرم

Read More...

Wednesday, December 24, 2008

در محضر شیخ اجل

سعدی: خود کرده بود غارت عشقش حوالی دل
بازم به یک شبیخون بر ملک اندرون زد.



سعید:خود کرده بود غارت عشقش حوالی دل
بی زحمت شبیخون بر جان نشان خود زد.

گر آن لطیف عیار قصد دلم نماید
جان و تمام اجزا باید به صد طبق زد.


پی نوشت:من بی مایه که باشم که کنم عیب به سعدی
شرر نگاه آن یار آتش بر این زبان زد

Read More...

Monday, December 15, 2008

کوی سلیمان

شرح تطاولت را چون بر زبان برانم
کز شرم روی خوبت فارغ ز ملک جانم

صد دفترم نشاید تحریر این غم هجر
بل خود ز یک جفایت منظومه ای توانم

در حیرتم که چون گشت خونخوار عالم آن مَه
من زان دو چشم جادو جز مرحمت ندانم

شاهین خوش خرامم شد صید آن کمندت
اکنون به بوی بسمل به دام تو روانم

دیگر نشان نماندست زان خاتم سلیمان
در دولت تو ای جان مسکین بی نشانم

دست تظلم آرد هرکس جفا بدیدست
بر من شَرَنگ جورت چون شَهد بر زبانم

دیگر مجو سراغم کآخر مرا نماندست
خوشتر ز خاک کویت مأوایی و مکانم

جان سعید دیریست معتکف غمت شد
شاید به این دعایش چشمی به تو رسانم

دوشنبه، بیست و پنجم آذر ماه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت

Read More...

Thursday, November 06, 2008

طرّه طرّار

چشم طرّار تو در وادی هجران صبر از کف من پاک ربوده است
از باد صبا باز بپرسید که صد عربده از میخانه عشقت بشنیده است.

تا از دشنه مژگان تو شیدا دل من خون به کف آورد
بر خاک رهت مردم چشم از خون دلم سرمه کشیده است.

صید دل مجنون مرا حاجت گیسوی کمند تو نبود
کاین لاشه بی جان، خود از آن غمزه مستانه به بند تو رمیده است.

آن نرگس عاشق کش بیدادگرت را شرری بود
کآتش به نهانخانه این دیر خراباتِ دل ریش فتاده است.

خرمن زهد مرا سوخته بینی عجبت نَبوَد کاین
آتشی بود کزآن شوق وصالت دل مشتاق نهاده است.

چشم مشتاق نظرباز مرا که به دیدار تو خوگر شده بود
نومید مکن که بی روی تو ای جان جهان در دل من خار فراق تو خلیده است.

گر ملامت کنی و جرم آن نرگس مخمور خطاکار بپوشی
صد لاله دلالت کنمت کز داغ نظر بر دل غمدیده دمیده است.

بازآی و نظر از سر رأفت تو بر این کشته بیانداز
کز مژده وصلت رمقی بر تن بی جان سعیدم بدمیده است.

چهارشنبه، پانزدهم آبانماه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت

Read More...

Saturday, October 25, 2008

میعاد

برخیز،
قدم در راه نه،
به میعاد خوانده شدی.

پای لرزان مکن از تاریکی،
چشمان کم فروغت به ظلمت این شب تار خو کرده است،
خورشید نگاهش دیربازیست که از چشمانت رو گرفته است.

تمنای لبت را جوابی نیست،
تشنگیت را در خواهش چشمانت نهادی و
سر نیاز بر آستانش گذاردی.
به امید باران نگاهش آتش شوق در دل افروختی،
ذره ذره جان را در آن گداختی و سوختی.
کور سوی چشمانت از شرر تکه جانیست
که هنوز در شوق سوختن است.

در نشیب این سنگلاخ،
پای کشان،
سو سوی آخرین ستاره شب را
که دگر برایت نمی سوزد دنبال کن.

به درگاه آمده ای،
حاجت به در کوفتنت نیست،
شانه های شکسته از بار فراقت با این در آشناست،
زلال آخرین قطره اشکت زمزمه گر اسم شب است.

در پس در،
نگار به انتظار خسته ات،
در کمین است
که به قتلت برهاند.


شنبه، چهارم آبان ماه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت

Read More...

Tuesday, October 21, 2008

سوگ اطلسی

غروبی سخت سنگین است
هوا دم کرده و دلگیر
دلها پیر
شبی سرد در پیش است.


سوسوی ستاره ات
در پس این ابر سیاه
در هیاهوی خواب خفتگان
مرگ اطلسی ها را نظاره است.


نگاه هرزه دخترکان روسپی
تابوت شرم را کوچه به کوچه به طواف می برد
در پس کوچه، قلبی از هراس دل باختن می تپد.


دخترک همسایه گل یاس باغچه را آب نمی دهد
در جعبه آبرنگش رنگ نجابت نیست
مداد حیایش کند شده است
در کوله پشتی اش نسترن جا نمی شود.


تپش لبهای عشق را
دوباره برایم ترانه کن
شوق رفتن و جاری شدن را
برایم زمزمه کن
خشکی مرداب را چشم انتظارم ....

یکشنبه، پنجم آذر ماه یکهزار و سیصد و هشتاد و پنج

Read More...

Tuesday, August 26, 2008

بسم رب کل جمیل


که رساند آن نگارم به خون دیده عرض حالی
که خراج دل بدادم دگر از برم چه خواهی

بر این تن ضعیفم خدنگ هجر بنشست
سپر از میان فکندم به وفات من کی آیی

آن جوی که کِشته ام را سبب بقا از آن بود
سیلاب شد از سرشکم به نجات این غریق نایی

درخت ناتوان جسمم دیریست خمیده در گذارت
تا کی آفتاب چشمت برساندش شعاعی

دل دردمندم ای جان مرهمی نه از وصالت
این فتاده فراقت نیست بضاعتش جز آهی

اگرت مجال بودی قدمی بنه به کویت
که نسیم خاک آن کوی برساندم حیاتی

جهدها من بکردم که رسم به بارگاهت
همه راه بسته دیدم و نبود کوره راهی

هلال آن کمندت کی از پس ابر برون بیاید
که زظلمت غیابت نبرد راه هیچ سواری

دگرم نمانده امید که جان برم ز دستت
مگر نوازی از لطف سعید را به نگاهی


سه شنبه، پنجم شهریورماه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت

Read More...